تقدیم به منتظران واقعی حضرت نور

دل از همه کس گسسته ای می دانم
از جور زمانه خسته ای می دانم
آری قفست از ابتدا قفل نداشت
اما تو خودت نجسته ای می دانم
او رفته و تو هنوز هم تنهایی
دل را به کسی نبسته ای می دانم
هر تکهء تو شمایلی از یار است
تو آینه ای شکسته ای می دانم
او گفت که منتظر بمان می آیم
تو منتظرش نشسته ای می دانم
عمریست که با دیدهء تر منتظر
آن حادثهء خجسته ای می دانم

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد