-
[ بدون عنوان ]
جمعه 23 بهمنماه سال 1388 22:21
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 23 بهمنماه سال 1388 21:37
دوستی گفته داستان زندگیه من براش مفهوم نبوده ببین من هیچ کمو کسری ندارم یعنی نداشتم تا موقعی که یکی کنارم بود اما الان نیست اما من از هیچ نظری کسری ندارم اما بدون اون هیچی ندارم بی معنیه بقیه چیزا امیدوارم مفهومو رسونده باشم
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 22 بهمنماه سال 1388 15:52
دوستان داستان زندگی من مثل اینه که ادم همه چی داره اما هیچی نداره این هیچی هم با نبود یه نفر شده که اونم ذست خودش نبود مجبور بود
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 22 بهمنماه سال 1388 15:30
اینجا ایران یه گربه ۷۰۰۰ ساله که زنده است تا وقتی که نفت خام داره اینجا ۴ فصل ولی تو دل مردمش فقط برف زمستونو سرمای دار اینجا آینه ها تورو به تو نشون نمیدن ببین گربه منو به کجا کشونده میگم مردم همه تویه رویاهاشون قدم میزنن تقدیرو واسه همدیگه رقم میزنن اینجا چوبه دار تنبیحه انخراف واژه تظاهر معنی احترام اینجا آبرو سی...
-
آرامگاه کورش در قدیم
چهارشنبه 21 بهمنماه سال 1388 19:03
-
تصویری قدیمی از گلدسته حرم مطهر امام رضا (ع)
چهارشنبه 21 بهمنماه سال 1388 19:01
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 20 بهمنماه سال 1388 19:08
خدایا دمت گرم بازم گلی به گوشه جمال تو با اینکه ما به یادت نیستیم با این حال در تنهایی هامون تویی که با تو حرف میزنیم و عصبانیتمون رو سر تو خالی میکنیم تویی که از دلها با خبری دوست داریم
-
گذر شب
دوشنبه 19 بهمنماه سال 1388 18:25
امشب بی تو گذشت . فردا شب هم همین طور . حالا که فکرش را میکنم ، انگار دیشب هم بی تو گذشت . اصلا مگر شب چیست که بی تو بگذرد ؟ راستی از کجا می گذرد این شب ؟ آدرسش را بده تا سرراه شب کمین کنم . تا بی هوا جلویش بپرم و سلامی بکنم و بگویم به خیر . فکرش را بکن . به شب بگویم به خیر . و آن را بچپانم توی پیامی و بفرستم برای کسی...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 19 بهمنماه سال 1388 18:21
دو تا گنجشک دنبال هم افتادن تو آسـمون ! یه تریلی توی جاده میادش زوزه کشون ! دو تا گنجشک دو تا عاشق ، بـی خیال و مست و شاد ! یه تریلی با شتابٌ و سرعت خیلی زیاد ! دو تا گنجشک یه تریلی ! یکی مـجنون ، یکی لیلی! دو تا گنجشکای عاشق تو بیابون می پرن ! اونا از دام سیاه سرنوشت بـی خبرن ! شوفر پیـر تریلی پا گذاشته روی گاز !...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 19 بهمنماه سال 1388 18:20
به او گفتم کجا میروی؟ گفت به سوی سرنوشت گفتم سرنوشت دیگر چیست؟ گفت همان چیز که به دنبالش میروم گفتم سرنوشتت که تقدیر نیست؟؟ گفت گفت برای من سرنوشت تقدیریست نانوشتهخودکشی گفتم سرنوشت آغاز و پایانش چیست؟؟ گفت آغازش تو بودی نمیدانم پایانش چیست گفتم مگر نگفتی دنیایم فقط با تو باقیست؟ گفت آری گفتم ولی این سخن ها بچه بازیست...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 19 بهمنماه سال 1388 18:18
یا علی به نام دل به نام شاهد و می به نام تار و تنبور و دف و نی به نام عاشقان لاابالی به نام همنشینان خیالی به نام نغمههای عود و چنگت به نام آشنای جام و سنگت به نام ساقی و جام شرابش به نام شاهد و عود و ربابش به نام دستهای جام بردار به نام مستهای رفته بر دار به نام آن قلندرهای بیباک به نام چشمهای خفته در خاک به نام...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 19 بهمنماه سال 1388 17:43
از انسانها غمی به دل نگیر. زیرا خود غمگینند.با آنکه تنهایند از خود می گریزند زیرا به خود، به عشق خود وبه حقیقت خود شک دارند. پس دوستشان بداراگر چه دوستت نداشته باشند
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 19 بهمنماه سال 1388 17:34
دکتر علی شریعتی: وقتی نمیتونی فریاد بزنی ناله نکن!!خاموش باش قرن ها نالیدن به کجا انجامید؟؟ تو محکومی به زندگی کردن تا شاهد مرگ آرزوهای خودت باشی
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 18 بهمنماه سال 1388 16:56
گفتن از نامردی بگو آخه نامردی گفتن نداره که اما اشکهایی که ریخته میشه گفتن داره
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 18 بهمنماه سال 1388 16:51
برای سالها مینویسم........... سالها بعد که چشمانت عاشق میشوند...... افسوس قصه های مادر بزرگ درست بود....... همیشه یکی بود یکی نبود
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 18 بهمنماه سال 1388 16:21
if you born poor,its not your mistakes. but if you die poor its your mistake. bill gates
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 17 بهمنماه سال 1388 14:04
love is always patient and kind love is never boastful it is never selfish i t does not take offense and it is not resentful عشق همیشه صبور و دوست داشتنی هست عشق هیچوقت مغرور نیست هرگز خودخواه نیست هرگز کسی را نمیرنجاند{قانون شکنی نمیکند}
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 13 بهمنماه سال 1388 17:09
راز سکوت را نم نم اشک میداند و غم تنهایی عشق راخلوت شب
-
روشن فکری
دوشنبه 12 بهمنماه سال 1388 18:25
ده نمکی دوست داریم لطفا نظراتتون را راجع به مسعود ده نمکی عزیز و صحبتهاش بدهید
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 12 بهمنماه سال 1388 18:17
جوانان جوانان عاقل باشید این سران ما خود میخواهند ما به دنبال فساد بریم و با انها و کارهایشان کاری نداشته باشیم ما جوانان تربیت شده همین انقلابیم چرا ماهارو به اینجا کشاندن چرا؟
-
ستایش جون
یکشنبه 11 بهمنماه سال 1388 22:50
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 4 بهمنماه سال 1388 18:17
نمیدانم پس از مرگم که آید بر مزار من که بنشیند به سوگ من سیه چشمی سیه بر تن کند یا نه ولی سوگند تو را سوگند به جان دلبرت سوگند مرا هم یاد من آن شب که در زیر خاک تنهای تنهایم
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 1 بهمنماه سال 1388 18:52
نمی دانم پس از مرگم چه خواهد شد / نمی خواهم بدانم کوزه گر از خاک اندامم چه خواهد ساخت / ولی بسیار مشتاقم ، که از خاک گلویم سوتکی سازد / گلویم سوتکی باشد به دست کودکی گستاخ و بازی گوش / و او ، یکریز و پی در پی دم خویش را بر گلویم سخت بفشارد و خواب خفته گان خفته را آشفته تر سازد / بدینسان بشکند در من سکوت مرگبارم را ...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 1 بهمنماه سال 1388 18:51
هیچ کس اشکی برای ما نریخت هر که با ما بود از ما می گریخت چند روزی هست حالم دیدنیست حال من از این و آن پرسیدنیست گاه برروی زمین زل میزنم گاه برحافظ تفاعل میزنم حافظ دیوانه فالم راگرفت یک غزل امدکه حالم راگرفت یوسف گم گشته باز آید به کنعان غم مخور کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 1 بهمنماه سال 1388 18:48
معلم پای تخته داد می زد صورتش از خشم گلگون بود و دستانش به زیر پوششی از گرد پنهان بود ولی آخر کلاسی ها، لواشک بین خود تقسیم می کردند وآن یکی در گوشه ای دیگر جوانان را ورق می زد برای آنکه بی خود، های و هو می کرد و با آن شور بی پایان تساوی های جبری رانشان می داد دلم می سوخت خطی خوانا به روی تخته ای کز ظلمتی تاریک غمگین...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 1 بهمنماه سال 1388 18:45
ازاین دنیا همی ما سیر گشتیم جوانی را ندیده پیر گشتیم درآن دوران که خواستیم زندگی را درونه غم همی زنجیر گشتیم
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 1 بهمنماه سال 1388 18:36
دوستان این یک نظر سنجی هست نظراتتون تاثیر گزار در یک مساله ایی لطفا نظراتتون را بدید در چه صورتی انسان از دنیا سیر است و احساس پوچی میکند؟
-
عاشقان بی تقصیر
یکشنبه 27 دیماه سال 1388 19:29
از آن روزی که رفتی مثل ابر بهاری جشمانم میبارد همین شبهاست که از غصها بمیرم انتقام خودمو از ۲تامون بگیرم
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 27 دیماه سال 1388 19:25
کاش میشد همچو آواز یه دوره گرد زندگی را بار دگر دوره کرد
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 27 دیماه سال 1388 19:23
دکتر شریعتی را به جرم ندانستن مفهوم اسلام مهوش کردن از صحنه اول سیاست آیا این آقایون که دم از اسلام میزنن ذره ایی از اسلام میدانند؟اگر میدانستند وضع ما این نبود