من مثل یک درخت تنها و سوگ وار
در فصل برف و یخ مایوس از بهار
دلم از خیلی روزا گرفته
تو نیست
یخ زدگی منو اب میکنه
بانوی عاطفه
هم دست تو مگر عاشق نبوده ام
غیر از تو این چنین
از هیچ عاشقی دلتنگ نبوده ام
روزهای سوزان
روز های قهر
روز های دوری
از همون لحظه که گفتی دیگه جووابتو نمیدم
ای اخرین صدات بود
بعد از او خاموش شدی
یا من کور شدم
من کور شدم
کور شدم
تو رفتی
فانوس نبودی
اما فانوس داشتی
قلب تو همون فانوس بود
فانوسی که با اون جاده رو خودم ساختم
قبل تو جاده ای نبود
تو جاده بودی
قلبت جاده بود
اما من لیاقتت رو نداشتم
چیزی که حس کردم
اما امروز باز هم دلتنگم
دلتنگ